من پذيرفتم که عشق افسانه است ... اين دل درد آشنا ديوانه است
می روم شايد فراموشت کنم ... با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش ... از عذاب ديدنم آزاد باش
گر چه تو تنها تر از ما می روی...آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را ... تلخی بر خوردهای سرد را
به نام تو s
به نام تو بر زبانم زد. شايد با خود انديشيدم: نگو كه مهرش را بر تو حرام خواهد كرد و از تو خواهد گذشت. اما تا راز دل با تو نگفتم ندانستم كه تو آنچنان بزرگي كه از من خواهي گذشتپ يخ زده ام بيدار گردد پيش ميگيرم:
وقتي كه خواستم از خود با تو بگويم، حسي از جنس تعقل قفل
گذشتن تو از من كجا و فكر گذشتنت از من كجا
تو را دوست ميدارم كه بزرگي دلت در كوچكي ذهنم نگنجيد
تو آنچنان بودي و من اينچنين تورا انديشيدم
بهترين آرزوهايم را در سبد دستانم مي گیرم و بسوي تو مي آيم
قشنگترين و مهربانترين من
مرا بپذير و نگاه مهر آميزت را بر دلم بيفكن تا از حرارت وجودت قلب
و اكنون در تنهايي خود زمزمه ميكنم و راه دراز بازگشت به تورا در
"منو ببخش كه نديده ميگرفتم، التماس اون نگاه نگرونو
منو ببخش كه گرفتم جاي دست عاشق تو، دست عشق ديگرونو
لايق عشق بزرگ تو نبودم،،، خورشيد بانو
غافل از معجزه ي تو شد وجودم،،، اسير جادو
منو ببخش كه درخشيدي و من چشمامو بستم
منو بخشيدي و من چشمامو بستم
تو به پاي من نشستي و جدا از تو نشستم
كه نياوردي به روم، هر جا دلت رو ميشكستم"
دوستت دارم
دلم پر میزنه واسه دیدنت
واسه اون حرف زدنت
واسه اون نوازش کردنت
واسه همه جیز
خیلی بده آدم یکیو دوست داشته باشه و
نتونه نوازشش کنه
نتونه یه دل سیر نیگاش کنه
نتونه با تمام وجود گرماشو احساس کنه
میگن لذت عشق با دوریشه با ندیدنشه
میگن بی تو بودن را برای با تو بودن می خوام
اما من اینو نمی خوام چون میدونم واسه ی ما
با تو بودنی وجود نداره
جون سرنوشت ما رو مثه دوتا خط موازی کرده
شاید تا آخر کنار هم باشیم اما
بهم رسیدنی نداره
بخدا دیگه دارم میبرم
خدایا تو که دوریو میدی
صبرشم بده
خدایا خودت کمکم کن
ولی خودمونیم هجرانم خیلی شیرینه
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By LoxBlog :.